فانتزی‌های نویسنده



I

یکی از فانتزی‌های عاشقان نویسندگی؛ رفتن به یک یک کنج دنج است برای نوشتن. جایی ساکت. یک کلبه‌ی کوهستانی دور از دست خوب است. مثلا چوبی یا سنگی، با یک پنجره‌ی شفاف و یک چشم‌انداز دل‌انگیز. اگر سر یک دماغه هم باشد بهتر است. چون شب‌های مهتابی سطح نوستل‌ش بالا می رود.
یک کلبه‌ی شمالی در جنگلی دور از دست و صدای شهر و مزاحم‌ها هم خوب است. یک دسته کاغذ سفید، با چند مداد تراشیده هم جزو همان فانتزی‌ست.
فکر می‌کند به چله رفتن‌ش و جداشدنش از دنیا برای خلق یک دنیای دیگر. نشستن پشت یک میز چوبی، زیر نور شمع یا روی زمین بر یک حصیر، با یک فلاسک چای و یک قندان پر، هم. انگار برای نوشتن این‌ها لازم است.


II
سومین هفته‌ای‌ست که به‌ بم‌ترین شهرها می‌روم. سه آخر هفته‌ی رویایی، که شامل تجربه‌ی تدریسِ کارگاهی‌ست، با مخلفاتش. و از همه‌ مهم‌تر مکالمات رویایی با مرد شاعر دوست‌داشتنی که حالا استخوان ‌سبک ‌کرده و از مسوولیت رها شده و دارد دو مجموعه‌شعرش را راه می‌اندازد بروند خانه‌ی بخت! و بعد تجربه‌ی خوابیدن در کانکس‌های From the people of JAPAN و صدای هول‌انگیز بادهای شبانه‌ی شهرک خارج از شهر و صدای جیرجیر ِ گاهگاهیِ کفِ کانکس. با همان چند هم‌سخن دیریافته.
نویسنده‌مان حالا دو هفته‌ای می‌شود آمده تو همین کانکس کناری و دارد رمانش را می‌نویسد. نویسنده‌مان دو نوع کار دارد تو کارهایش. یکی آن‌هایی که سفارش گرفته و به‌قول خودش جهت معیشت‌اند. و دسته‌ی دوم کارهایی که از روی دل‌اند. علیخان «آذرستان»ش را یادمان نمی‌رود که که دو سال نوزادی‌اش را توی کوه‌های بم شیر از لوله‌ی تفنگ خورده بود و چاره‌ای نداشت در بزرگ‌سالی‌اش یاغی نشود. شاعر دوست‌داشتنی یادآوری می‌کند زمان‌هایی که اقلیمش را جدی گرفته نویسنده‌ی خوبی بوده‌است.
حالا او کلبه‌ی کوهستانی‌اش را توی یک کانکس From the people of JAPAN علم کرده و به فانتزی‌اش رسیده. توی کانکس را خلوت کرده و شب‌های می نویسد. روی یک دسته کاغذ سفید، بدون خط‌خوردگی. با کلی مخلفات دیگر.حالا که موتورش راه افتاده می‌گوید دو رمان نوشته‌است. یکی از دسته‌ی اول و یکی از دسته‌ی دوم. می‌گوید دو رکورد را هم شکسته. یک رمان را یک‌ماهه نوشته و یک رمان چارساله را تمام کرده.
این هم از فانتزی نویسنده‌مان. ببینیم چه آشی پخته این مرد با رنگ چشم‌های جذابش. و آن لبخند. کاش باز هم اقلیمش را جدی بگیرد. یک دنیا قصه منتظر قلم‌های نوشتنند.
3 Comments:
Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام شخصا از نوشته هایت لذت بردم همه نوع گفته بودی با چاشنی کنایه و بمترین که ترکیب قشنگی است تودار حرف زدی گاهی باید دو بار خوانده شود آفرین

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام.من آذرستان را سال‌ها پیش خواندمو لذت بردم ولی دیگر بعد از آن کار خوبی از آقای علومی نخواندم.

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
والبته مقدار زیادی بهانه چویی و سیگار و دود و دبنگ!