پیله در پینه
I
بعضی‌ها درست مثل یک نوزاد، یا یک زن خانگی به‌خودرسیده. دستهاشان، پوست‌شان نرم و سفید و سالم. انگار از توی پلاستیک درآورده باشی. مغزشان را اما که باز کنی... ندیدی. مغزشان پینه بسته. عین یک کویر ترک خورده در بی‌آبی. انگار هرچه پینه‌ها عمیق‌تر... بس‌که کار کرده.
برخی‌ها دست وپوست‌شان انگار تازه، اما چشم‌هاشان پینه‌بسته.
برخی‌ها نگاهشان، صداشان، خیال‌شان. بس‌که...
برخی اما در خودشان پیله‌بسته...

II
جاهای خالی زندگی را سریعا با گزینه‌ی مناسب پر کنید:
1-
2-
3-
4-
محلولِ حلاله
I
مشکل اصلی زمان است. بیایید و این موجود اضافه‌ را از هستی ساقط کنید؛ همه‌چیز حل می‌شود. همه‌چیز ِ عالم در هم حل می‌شود. همه‌چیز ِ آدم در دم حل می‌شود.

II
فیلمی که تیتراژ پایانی‌اش از همه‌ی تمام ِ اصل ِ فیلم، بهتر است.
غیر مترقبه‌ها
ناتانائیل! اهمیت در نگاه توست نه در آن چیزی که می‌نگری!
غیرمترقبه. اعجوبه‌ها غیرمترقبه هستند.
بارها دیده بودمش و بیش‌تر از آن درباره‌اش شنیده بودم. از آن آدم‌های جادویی که آدم می‌ماند چه‌طور این‌ آدم‌ها توی دنیا وجود دارند و چه‌طور زنده‌ می‌مانند.
این‌که همیشه منتظر بودم او را پیره‌مردی غرغرو ببینم تا مردی شوخ و شنگ و سرشار باعث شده بود که نفهمم او همان مردی‌ست که جادویی‌ست. همه‌ی آدم‌های جادویی غیرمنتظره‌اند. با همان کنج‌کاوی جوانانه. با همان سرشاری. توی گلاب‌زارهای لاله‌زارش، توی چاپ افست‌ش. بیست‌وسه‌قصه‌ی تولستوی‌اش، مقاله‌هاش توی بخارا ... داستان نردبام مولانا...
دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانم بگویم امیدی نیست. نمی‌توانم بگویم آدم‌های جادویی تمام شده‌اند. بس که غیر منتظره‌اند. بارها باهاشان هم‌کلام می‌شوی ولی نمی‌شناسی‌شان.

گفت و گوی سیروس علی‌نژاد را با همایون صنعتی‌زاده (BBC)
اگر فیل.ترشکن ندارید در این‌جا هم آمده است.


نمی‌دانم‌های بی‌وقفه و فردای حریفان و
I
توی ورق‌پاره‌های قدیمی
شماره‌ی 105 روزنامه‌ی زن 1377


II

پیش‌آر پیاله را
که شب
می‌گذرد


....................................
سوره‌ی «قطعاتِ پراکنده در بابِ موهبتی به‌نامِ چای»