که دیووانه دگربار ز زنجیر ...
سعدی بی‌هوا می‌آید همیشه. می‌آید و می‌نشیند و صبر پیش می‌گیرد؛ دنباله‌ی کار خویش می‌گیرد. می‌گوید: دو عاقل به مویی نگه‌دارند و دو دیوانه به زنجیری بگسل‌ند...
و این‌بار نگسلید.
و ادامه داریم...
و قیامت شعر شد،
و راه نیافت هیچ واژه‌ای به بهشت...