شوق بازداستان‌کوتا‌ه‌خوانی


book cover of 

The Complete Stories

رفتم به سال‌های دور. تک‌داستانی خوانده‌بودم از یک داستان‌نویس خارجی و آن‌قدر مسحور داستان و نثر و دقیقه‌های داستانی‌ش شده بودم که همه‌جا پی‌جوی نام نویسنده بودم در داستان‌هایی که ترجمه شده بودند. تا «شمعدانی» را پیدا کردم. یک مجموعه پر از قصه‌های داستان‌نویس محبوبم. آن‌روزها به‌هوای یافتن جوهره‌ی داستانی داستا‌ن‌کوتاه‌، داستان‌های کوتاه کلاسیک را پی می‌گرفتم. کلکسیونی از موپاسان و چخوف و اُ هنری و کاترین منسفیلد. هنوز ریموند کاروری نیامده بود که شیرینی‌های قصه جذاب را با خودش ببرد. و حالا جنس داستان محبوبم را یافته بودم. داستان‌های «فلانری اُکانر».
امروز بعد این همه سال یک مجموعه‌ی کامل از فلانری اُکانر را دستم گرفتم. یک شادی و شیرینی غریب داشت خواندن همه‌ی قصه‌ها یک‌جا. باز رفتم به همان دنیای غیرمترقبه و شیرین و پر از تعلیق داستان کوتاه کلاسیک. و لذت خواندن یک حجم دوست‌داشتنی به زبان فارسی که دقیق و روان داستان‌ها را در قالب فارسی ریخته. اُکانر را برای اولین بار هم همین آذر عالی‌پور به فارسی ترجمه کرده و حالا از امشب برای خودم یک میهمانی دارم، با لیوانی از چاپ و غرنفل و شیرینی داستان کوتاه. با کتابی که امضای مترجمش را هم با خود دارد. مترجمی که هیچ کم از هزار قصه‌نویس این‌روزهایمان ندارد و برای ترجمه هم ارزش داستان‌نویسی را قائل است. آذر عالی‌پور.