نمی‌دانم‌های بی‌وقفه و فردای حریفان و
I
توی ورق‌پاره‌های قدیمی
شماره‌ی 105 روزنامه‌ی زن 1377


II

پیش‌آر پیاله را
که شب
می‌گذرد


....................................
سوره‌ی «قطعاتِ پراکنده در بابِ موهبتی به‌نامِ چای»
4 Comments:
Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
كار مي كنم با بي ميلي هر چه تمامتر

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
این عمق میدانه توی عکس نه؟

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
اینجوری همه کسایی که زور می زنن باید برن غار بچرونن

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام.
1-شما که از حقیر در مورد "صنفتون "اولی تری.بلا تردید.
2- این بنده خدای "پیاده"هم راست میگه.حالا کرمانی نه،رشتی .نه،تهرانی.نه ،اصفهانی.نه شیرازی.امکانات باید به طور مساوی تقسیم بشه دیگه.
3-اصلا چه معنی میده خرس یا مارکز یا تام سایر یا عمو جغد شاخدار یا هرموجود دیگه ای کف پای یک زن را لیس بزند.
4-ای کلک!حالا فهمیدم ماجرای چشمهای خونیت چی بوده!