یکبعضیها برای اینکه دیگران آنها را دوست بدارند، دست به هیچ کاری نمیزنند و با این حال همه آنها را دوست دارند. عدهای دیگر برای اینکه دیگران آنها را دوست بدارند دست به هرکاری میزنند ولی هیچکس آنها را دوست ندارد...
نویسنده: ؟
دو


دو

رنمات هميشه آدم را از مرگ نجات مي دهد یک کارآگاه پیر که نشسته و با درد معدهاش سیر غذا میخورد. کارآگاه بیچاره تنها یک سال دیگر فرصت زندگی دارد ولی توی مقطع کتابیی زندگیاش آنقدر تو را از مرگ نجات میدهد که تنهایی فطریات که گاه با بودن همینطوری یکی پوشیده میشد را فراموش کنی و مثل برلاخ پیر سرشار از زندگی. دورنمات این پيرهمرد خپل سوییسی همیشه تو را از مرگ نجات میدهد. وقتی که خوابت میاید. توی سرمای برفی یک مرداد. میخواهی بخوابی‘ ولی توی گوشت میزند که؛ تو نباید بخوابی، میفهمی؟ نهباید!
دورنمات را باید خواند. قول و قاضی و جلادش و سوظن و خیلیهای دیگر.
«نفس آدم وقتی بند میآد که به حرفای نویسنده گوش میده»
سهزندگی اینترنتی جدیدی با
netvibes آغاز میشود؛ که میشود با سرگرم شدن در آن خیلی چیزها را فراموش کرد. همهی لذتهایی که از اینترنت میشود برد را به شما پیشنهاد میکند. خوب است.
چهارذکر روزهای مردادی: سادهست نوازش سگی ولگرد / دیدن این که چهگونه زیر غلطکی میرود / و گفتن اینکه سگ من نبود