می‌رویم برمیم
این‌روزها شب که می‌شود ماه توی آسمان است. بعد خواب می‌پرد می‌رود تا دورتر. یعنی برویم مهتاب‌ را بجوریم. مهتاب‌گردی آیین تابستانی ماست. چه خاصه که کنار یک قنات توی بیابان باشد و یک دشت بی‌مرز روبه‌روت و خواب‌های رمیده؛ دورت سرگردان.
مضراب تارت را گم‌کرده‌ای؟ بیا این کلید، بزن... بزن... بزن... کنار آتش دودمرگ نشویم، خواب آشفته‌ی مورچه‌ها توی پاچه‌مان نرود، ردپای توی جوب نترساندمان...
وقت پیدا کردن تمام گم‌شده‌هاست. ماه که می‌پاشد روی دشت، می‌شود گشت. تا صبح هم که بگردی...
خُب این سنت تابستانی ماست. می‌رویم. برویم...
8 Comments:
Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
مثل همیشه خوب و دلچسب می نویسی.
مولاظب باش مهتاب گردی ها و جوب پری ها بی بازگشت نباشی . تا تو بیایی هزاران بار به صفخاتت سر می زنم.

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام یا اخی النازنین النویسنده
بسی نیکو نوشته ای .چنان که ما هم بی دشت و اتش و مورچه رمانده شدیم از خواب.برقرار باشی

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
کاش می دانستم این همه نورو امید در نوشته های شما از کجا می آید...

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سنت خوبي ست
و چه خوب مي داني
گمشده ها را كجا جستجو كني...

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سنت خوبي ست
و چه خوب مي داني
گمشده ها را كجا جستجو كني...

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
در یک پارالل عاطفی میشود گفت:
مهتاب همیشه آنجاست
مائیم که فقط گاهی برای دیدنش میرویم

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
خوب ما را یاد شبهای خنک کویر انداختی ها. با آن نسیمی که انگار هیچ جای دنیا نیست مگر در حوالی کرمان. چه خوب که دوستان کرمان ناگهان در یک کامنت جمع شدند. کلی یاد همه تان زنده شد. شنیدم که بام متوقف شده. به حضرت سردبیر سلام برسان و بگو امیدوارم بام باز هم راه بیفتد. که تا همینجا هم بر بام مطبوعات کرمان ایستاده است

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام .
میخواستم یکی دوکلمه ادبی بنویسم ترسیدم بی ادبی باشد در حضورتان .کلام کوتاه ...تبریک عید و از این حرفها ...و خوش باشید. ماه همیشه پشت زمین نمیماند.