گاهی به ساعت مچی‌تان فکر کنید
undefined undefined ماه undefined

مثل این شعر مجموعه که برای خودش شخصیت دارد، شعرهای دیگری هم توی کتاب پیدا می‌شوند که برای خودشان تک‌اند:

مینیاتور

وقتی به صحرا در پی آهو دواندی
از رشک مردم
ای کاش
آهویی به صحرا مانده بودم.

وقتی گره از گیسوانت بر فشاندی
یعنی کمندت
آهو به خاک افتاد بر پای سمندت
از غیرتم کشت
ای کاش آهویی به خاک افتاده بودم

وقتی که تیری از کمانت
یعنی هلال ابروانت
بر پهلوی آهو نشاندی
مُردم از این رشک
ای کاش آهویی به خون غلطیده بودم

رفتی و عمری‌ست
اما هنوزم
بر خویش می‌پیچد به خاک راه؛ آهو
ای کاش آهو
ای آه ... آهو

شخصیت دارد؛ یعنی این‌که مثل هیچ شعر دیگری نیست.

::
مزه داد خواندن کتاب شعری که این‌روزها سخت پیدا می‌شود کتاب شعری که با همه فرق کند ولی بشود خواندش و زمزمه‌اش کرد.

:::
وقتی که داشتم به ساعت مچی‌ام فکر می‌کردم، او هم به ساعت مچی‌ام فکر کرد. با خوانش‌های متفاوت نام کتاب حال کنید:

دارم به ساعت مچی‌ام فکر می‌کنم
دارد به ساعت مچی‌اش فکر می‌کند
دارد به ساعت مچی‌ام فکر می‌کند
دارم به ساعت مچی‌اش فکر می‌کنم
و الی‌النهایه...
داریم به ساعت مچی‌اش فکر می‌کنیم
دار...
ملت همه در حال فکر کردنند. حالا گاهی به ساعات مچی‌شان و آن‌ها که ساعت مچی ندارند می‌توانند به ساعت مچی شاعر فکر کنند

برچسب‌ها: ,