بی‌دار بودن

بیداری

آدم بیدار اگر دار داشت می‌رفت خودش را به آن می‌زد تا بخوابد. بالا و پایین می‌رفت و تاب می‌خورد و می‌گذاشت باد بپیچد توی خوابهاش.
آدم بیدار ولی وقتی دار ندارد مجبور است نخوابد.
برای همین است که بیداری سخت است و کند می‌گذرد.

آدم بینا اگر نا داشت....

آدم بیتاب اگر تاب داشت....

بی‌خوابی

در زمانی زندگی می‌کنیم که زاهد پارسا نیست، توانگر نمی‌بخشد و فقیر نمی‌شکیبد، دوست یاری نمی‌کند، نادان در فکر آموختن نیست و عالم پرهیزکاری نمی‌ورزد. داور بیدادگر است و شاهد دروغ‌گو، تاجر متقلب...

ابوحیان توحیدی- قرن چارم هجری

..................................
پ.ن
روزنامه‌‌ی کارگزاران که تعطیل شد آدم هی یاد صفحه‌ی ادبیات شاهکارش می‌افتد که از بهترین و دل‌انگیزترین صفحات ادبیات روزنامه‌های ایران بود. صفحه‌ی خیلی خوبی بود، که حالا که همه چیز به تیم‌ها بستگی دارد این جمع جای دیگر بهتری را می‌آفریند.... از همه‌ی این‌ها گذشته عیش منقص‌شده‌ی دوستان ما که داشتند ویژه‌نامه‌ی این روزنامه را آماده می‌کردند و کلی مکیف بودند... و...
2 Comments:
Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
عجب چیزی گفته ایدها. راستی هم. تا به حال به بی داری فکر نکرده بودم واینکه کاش هیچوقت دار داشتم خب هیچوقت بیدار نبودم و چه خوش بودم.

Anonymous ناشناس گفته‌ست؛
سلام. دیشب در عین بیداری بر دار بودم. تاب تاب خوردن خود را می دیدم و لذت می بردم.ساعتها بیدار بر دار بودم.از این است شاید که خودم هم نمی توانم نظر قبلی خود را بخوانم. راستی گیج بوده ام. ببخشید مرا.گمانم یک هیچوقت اضافه گذاشته ام