- بايد قصه چونان روايت شود که طلسمي بر آن بستهاند تا هرچند بيشتر شنوند باز ميل شنيدنش کنند. قصه را بايد جايي که کمال شيريني دارد بگذاشت و روز ديگر از همانجا باز بر سخن رفت.
- قصه تصنيف بيمانندي است به جهت دفع ملال. شغلي به از شنيدن قصه نيست و سلطان به برکت اين تصنيف غمزدا در عرض چهارماه از قيد صرع رهايي يافت.
-صاحب اين فن دلربا و خداوند اين هنر مجلسآرا بايد که مقيد به قيد مشرب باشد نه در بند تعصب مذهب. چرا که هر يک از سلاطين روزگار ديني ديگر و آييني غيرمکرر دارند. بعضي سني اند و برخي شيعه. گروهي موحدند و جمعي ملحد. قصهخوان را با هر طايفه از فرق مختلفه در هر ديار به ضرور سر و کار افتد.
-بر نادرهی حرفيان جواهر سخن و يگانه واقفان اخبار نو و کهن واضح و لايح باشد که درآمد قصه بر سه نوع است؛ اول به طرز ايران. دوم به طرز توران، سوم به طرز هندوستان و اينکه قاعدهی اهل روم در اين فصل ياد نميکند باعث اين است که کمترين، به آن مرز و بوم نرسيده و آنچه شنيده بدان اعتبار نيست و چيزي که در باب قصهی روميان مسموع شده، که دل به راستي آن گواهي مي دهد اين است که ايشان قصه را به ترکي رومي يا عربي و ترکي قزلباش آميختهاند. هرگاه چنين باشد اين تاليف حنيف محتاج به شرح و بيان آن نيست.
اکتشاف قاسم کشکولی...