سوءتفاهم برای اینکه نشود بنویسیم که این پیکچر زیبا که کاری ترکیبیست -چیزی توی مایههای نقاشیدیجیتال که اساتید فن انجام میدهند همان عکاشی خودمان دیگه! همان نقاشی-عکاسی! توی نمایشگاه "بهار ایرانی" دیدیم دیگه!- تبلیغ شرکت پست استرالیاست با پیامی شبیه این:
"اگر میخواهید کسی را لمس کنید برایش یک نامه بفرستید."
چیزی توی مایههای " ای نامه که میروی بهسویش..." خودمان!
.......................................
پ.ن:
هرچند این شعر را باید خود علیرضا روشن بخواند و آدم گوش کند؛ که هی آدم تنش مورمور.... مثل آنشب نیکول که بودیم. ولی بخوانید: بر من سهل است
تشبیه رنگدانههای چشمان زنی
به رودخانهای گلآلوده ؛
و نوشتن این که:
زورق نگاه من در برکهی چشمهای تو به گل نشسته است،
نیز بسا آسان است.
از این سهلتر مرا کاری نیست .
آنها که میدانند مرا؛
میدانند که نیست.
من از شعرم تخته شاید؛
اما تخت؛
هرگز!
نه
من از شعرم تخت ساز نکرده بودم،
من تن را در شعرم عریان نکردهام برای تنقیه
که عورت را اگر نمایان میکنم
تو بگیر برهنه کردن تنیست برای تغسیل
که تن پوشیده را ...