سينما هيچگاه نتوانسته است از سلطهي ادبيات رها شود. ساليان طولاني تحت تاثير قواعد روایت دراماتيك ادبي و رونويسي از آثارادبي بوده است. اما با گذشت سالها و شكلگيري زبان روايت در سينما رابطهی ادبيات و سينما رابطهاي متقابل شده است و نوع روايت سينما به ادبيات هم راه پيدا كرده است. كارگردانهاي بزرگ سينما در واقع كساني هستند كه راه خود را از ادبيات و روايت ادبي جدا كردهاند. شايد جديترين اين تلاشها در تجربههاي عملي روبرو بروسون نمود پيدا كرده و با كارگردانهاي ديگر ادامه پيدا كرده است. در سينماي ايران و جهان در حال حاضر كيارستمي يكي از موفقترين كارگردانهايي است كه راه ادبيات و سينما را از هم جدا كرده است. نوع روايت كيارستمي تنها از عهدهي سينما بر ميآيد. در واقع راه ادبيات مدرن و سينمايي مدرن از هم جدا شده است و با تمام تاثيرهايي كه بر هم گذاشتهاند ديگرهيچكدام به ديگري باج نميدهد. ادبيات مدرن تن به اقتباس نميدهد و تجربهاي است مختص خواندن. همانطور كه سينماي مدرن تجربهاي است ناب براي ديدن و با امكاني از روايت كه ادبيات از عهدهي آن بر نميآيد. آثارجويس ، وولف و پروست تن به اقتباس نميدهند و روايت ادبي هيچگاه قادر به خلق دنيايي نيست كه در فيلم كلوزآپ شاهكار كيارستمي خلق شده است . اقتباس سينمايي از داستانهاي عامهپسند و بازاري آنها را به سطح بالاتري ارتقا ميدهد اما در رويارویی با ادبيات مدرن سينما بازندهاي از پيش معلوم است.
رضا زنگیآبادی داستاننويس خوبيست. دوست خیلی خوبیست. يكسال بيشتر است كه رمانش را بهنام "در هواي زير صفر" خواندهام؛ يك كار بسيار تمام و كامل كه ميتواند در زمرهي بهترينهاي رمان فارسي قرار بگيرد. داستاني پر كشش با روايتي دلكش... رمان را حالا گذاشته تا بعدا منتشر شود. قراردادش را هم با يك ناشر خوب بسته ولي گذاشتهاند تا ... بگذريم. منتظر يك رمان خوب بمانيد.
رضا سينما خوانده؛ سردبير "خوانش" هم هست كه اينروزها شمارهي 5ش در ميآيد. يك مقاله توي "خوانش 3و4" داشت كه به رابطهي ادبيات و سينما نگاه كرده بود. "گاو و گاوخوني يا اقتباسهاي حواسپرتكن" متن بالا تكهاي از آن بود.