
ما در سال 1985 هستيم و فقط پانزده سال مانده تا به هزارهي بعدي برسيم. در حال حاضر فكر نميكنم نزديك شدن به اين تاريخ احساس خاصي را برانگيزاند. به هر حال به اينجا نيامدهام تا در مقولهي آيندهشناسي حرف بزنم، بلكه آمدهام تا دربارهي ادبيات بگويم. هزارهاي كه روي به پايان دارد، شاهد تولد و تكامل ادبيات مدرن بوده، شاهد ادبياتي بوده كه امكانات تخيل، فهم و بيان اين زبانها را جستوجو كرده است. اين هزاره، هزارهي كتاب هم هست. اين هزاره چيزي را ديده كه ما آنرا كتاب ميخوانيم و حال براي ما شكلي آشنا دارد، و نشانهي پايان نزديك آن اين است كه اغلب نگران هستيم كه در عصر فرا صنعتي يا تكنولوژي برسر ادبيات و كتاب چه خواهد آمد. اما علاقهاي ندارم كه به اين نوع تفكر بپردازم، و اگر به آيندهِ ادبيات اعتماد دارم فقط به اين دليل است كه ميدانم ادبيات ما امكانات خاص خود ميتواند چيزهايي به ما بدهد. همچنين علاقهمندم در اين گفتارها، از ارزش، كيفيتها يا خصوصياتي در ادبيات بگويم كه به طرز خاصي به جانم بستهاند، و سعي بر آن دارم تا آنها را درون چشمانداز هزارهي بعدي جاي دهم
پ.ن
شیخ پيترو چنتاني پس از وفات حضرت ايتالو كالوينو نبشت: «مانند شاعران بزرگ ايران كه با شكار روايات كوتاه تقريباً نامرئي منظومههاي بلند ميسرودند، كالوينو هنر طرح داستان و انديشه آموخته بود و اين «قالبهاي كوچك» به نوبت نمايان ميشدند و اشارات، چشماندازها، معماريهاي ناپايدار و بيانتها را به ياد ميآوردند.»
كاش جهشي ميرفت جلو
كاش جهشي ميرفت جلو
خوانش ها را امروز از پست گرفتم. ممنون
كماكان مخلصيم و كار ديگري اينجا از دستمان بر نميآيد