وی خاطرنشان کرد ؛ میدانید خود نوشتن میتواند هدف باشد."کافکا" جملهای دارد به این مضمون که؛ "توشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است" به نظر من این جمله خیلی حرفها برای گفتن دارد. حالا درست است که در روزگار ما بیرون جهیدن از صف مردگان خیلی چیزهای دیگر هم میتواند باشد و مرده و زنده بودن را با چیزهای دیگر محک میزنند. بگذریم. هر آدمی جدای از دنیای عینی اطرافش جایی هم در درون خودش برای قدم زدن دارد.حالا گاه آدمها آنقدر توی عینیات اطرافشان غرق میشوند که دیگر کاری به دنیایی درون شان ندارند.گاهی هم فرزندان آدم بیش از اینکه توجهشان به دنیای بیرون باشد توی خودشان فرو می روند و به قول سعدی دامنی گل هم برای بیرونیها میآورند.{این دامن گله خیلی کولاک بود!} این دامن گل به شکلهای مختلفی نمود پیدا میکند برای نقاش، نقشی که میکشد برای شاعر و نویسنده کلمهها و سطرها و برای خطاط ترکیبها و قوسهای کلمات.
وی در جواب این سوال که در این میان نقش منتقد چیست و او کجای کار قرار میگیرد؟ اضافه کرداگر با این دید به هنر بنگریم منتقد نقشی تعریف نشده پیدا میکند. منتقد را بنا به تعریف عینش میتوان به ارزیابی تشبیه کرد که با داشتن یک سری قالبها و مترها میخواهد میزان تطبیق یک متن یا یک اثر را با آن الگو بسنجد که این البته در اینزمانه با روشهای متنوع نقد مبتنی بر تاویل تکثر زیادی پیدا کرده و جنبه ی سلیقهای پیدا میکند. به نظر من از بین انواع نقد فقط نقد ساختاری میتواند معنی داشته باشد و الا با وجود اینهمه انواع نقد مترقی و پیشرفته و تعدد رویه و سبکهای تعریف نشده دیگر نمیتوان تعریف و نقش معینی برای نقد ارائه کرد.
در پایان وی اضافه کرد:
....
بعد هم افزود:
...
و بعد:
...