تلقین
این روزها که می‌گذرد شادم
شادم که می‌گذرد این روزها
.....این روزها که می‌گذرد شادم
..........شادم که می‌گذرد این روزها
...............این روزها که می‌گذرد شادم
....................شادم که می‌گذرد این روزها
.........................این روزها که می‌گذرد شادم
..............................شادم که می‌گذرد این روزها
...................................این روزها که می‌گذرد شادم
...................................شادم که می‌گذرد این روزها
..............................این روزها که می‌گذرد شادم
.........................شادم که می‌گذرد این روزها
....................این روزها که می‌گذرد شادم
...............شادم که می‌گذرد این روزها
..........این روزها که می‌گذرد شادم
.....شادم که می‌گذرد این روزها
این روزها که می‌گذرد شادم
شادم که می‌گذرد این روزها

...................................................................................................

مرگ‌اندیشی و طرب‌ناکی لحظه‌ها
و قاف حرف اول عشق است...
قیصر هم
شاعر عشق و تنهایی من
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند...
لحظه‌های ساده‌ی سرودنم درد می‌کند...
هنوز فرصت نیست
قطار رفت، تو رفتي، تمام ايستگاه رفت
مثل توفان خبرش آمد، تلخ
زمین کج شده...
باران ضروری است...
از زرد به سرخ

برچسب‌ها:

کو تآه | 3

جمع کن ...
گیسوانت
باد را
آشفته کرده‌ست.
چندان که مجالي اندکک را در خور است

:
مردانه از صبح به مجال‌هايي که از دست داده بود فکر کرد. ظهر به مغازه‌ي مجال‌فروشي رفت و پس از خوش و بش با فروشنده؛ کمی مجال تفکر و تعمق، کمی مجال مجادله و بحث، کمی مجال انتخاب و مقداری مجال عرض‌اندام خرید.
پیره‌مرد مغازه‌دار تمام مجال‌ها را با دقت در کاغذ پیچید و در پاکتی گذاشت. بعد دست‌هایش را روی میز گذاشت و سرش را جلو آورد. آهسته گفت: یه کم مجال شلنگ‌وتخته‌انداختن خوب هم دارم؛ نمی‌خوای؟


فصل‌های نامرئی
:
باید می‌ایستادم تا به من می‌رسیدی. باید این قدم‌زدن گاه‌گاهیِ با خواب خرگوشانه‌ را باز کندتر می‌کردم تا به من برسی. و این نه به این معنی بود که من جلوتر باشم یا تو پاهای راهواری نداشته باشی. این بدان معنی بود که من از فصل دیگری آمده بودم و تو در فصل خودت بودی. من فصل پارینه‌سنگی و تو فصل خودت. خودت.

::
اسم عکس هست پرواز. و توی عکس هم یک پرواز. می‌گویی؛ دوربینو داده به دوستش گفته از من عکس بگیر، بعد هم پریده روی هوا. دو ثانیه بعد از عکس هم فرش زمین بوده. روی دست اووردنش خونه. می‌گوید(شاید هم نمی‌گوید؛ فقط فکر می‌کند): بعد از پرواز همیشه فرش زمین می‌شویم. همیشه اما روی دست خانه نمی‌آورندمان...

:::
خیلی هول دارد صبح توی آینه زخم و خراش‌هایی روی صورتت باشد که ندانی از کجا آمده‌اند. هول دارد. دوتا سمت چپ پیشانی، یکی زیر چشم چپ. یکی بالاتر و یکی که عمیق‌تر...

::::
هیچ قوچی نیامد، قوچی نیامد، قوچی نیامد،،،